نائیریکا رفته دکتر
دخترکم این چند روز خیلی حالت خوب نبود بابایی می گفت: به خاطر دندونته اما دیشب خیلی تب داشتی من ترسیدم آحه خیلی داغ شدی بودی و امروز صبح بردم پیش دکتر
آقای دکتر گفت :خوشبختانه چیز مهمی نیست. وقتی هم آقای دکتر می خواست معاینه ات کنه و گلوت رو ببینه شما دهنت رو محکم بسته بودی و وفتی آقای دکتر به زور دهنت رو باز کرد شما شروع کردی به گریه کردن خیلی بهت برخورده بود.
عزیزم باید خوب غذا بخوری تا زود خوب خوب بشی. دکتر هم به من گفت کته با ماست بهت بدم.ا ما شما دوست نداری
وقتی رفتیم دکتر خاله و شایان هم اومده بودند.
شایان هنوز خوب نشده بود و خیلی بی حال بود و دکتر هم براش نوشت تا بره بیمارستان بستری بشه آخه آب بدنش کم شده ،خدا کنه زود خوب بشه..........
با اینکه مریضی باز هم می خندی و وفتی برات دس دسی می خونم شروع می کنی به دست زدن ...
پنج شنبه صبح داریم باهم می ریم سفر.. اول می ریم اصفهان و بعد با عمو رامین و خاله مریم و ازل کوچولو قراره بریم زاگرس....... دقیقا نمی دونم می ریم شهرکرد یا یاسوج یا هردو ........... خدا کنه تو هم زود خوب بشی تا مسافرت بهت خوش بگذره..........
حالا هم راحت خوابیدی عزیزم وقتی از خواب بیدار شدی باید بهت دارو بدم