نائریکا با دندون
عسلم امروز تو صاحب یه دندون سفید و تیز شدی می دنم که چقدر سختی کشیدی تازه از دیروز تب کردی و خیلی بی قراری میکنی . منم به خاطر تو ناراحتم. دیروز من رفته بودم دانشگاه و تو حسابی حال خاله رو گرفته بودی و گریه کرده بودی وقتی من رسیدم،خونه هم گریه کردی . تازه مامان حسام و حسام جونم اومده بودند دیدنت، اما تو که همیشه خوش اخلاقی بد خلقی کردی...
امروز خاله یاسمن اومد دیدنت برای تو یه اسباب بازی قشنگ کادو آورده بود و برای من یه کتاب به اسم" اگر فرزند دختر دارید" . خلاصه تو دوست جون ما رو خیلی دوست داشتی ، وقتی خاله رفت من تو رو گذاشتم تو کالسکه و رفتیم خرید و پیاده روی بعد از یک ساعت وقتی وارد خونه شدیم شروع کردی به گریه کردن من دوباره تو رو بردم بیرون تا بعد از نیم ساعت خوابت برد و من برگشتم خونه و تو رو خوابوندم
حالا یاد گرفتی پستونکت رو خودت برمی داری و می زاری تو دهنت و مثل قبل من مجبور نیستم این کار رو برات انجام بدماا
امروز برای اولین بار با اون دندون تیزت من رو گاز گرفتی آخه طبق نظر فروید تو در مرحله دوم دهانی یعنی مرحله آزارگری دهانی هستی وای بیچاره من.
مامان جون این روزها چون دیگه کامل من رو می شناسی دوست داری همیشه پیشت باشم . منم دوست دارم ،نمی دونی روز دوشنبه که تو بردم سر کار چقدر بهم خوش گذشت. اما باید من رو ببخشی که مجتور می شم تنهات بزارم
سپاس که دوری از من رو تحمل می کنی
حال هم آروم خوابیدی و خوشبختانه تب نداری. امیدوارم همیشه سالم باشی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی