نائیریکانائیریکا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 9 روز سن داره

مامان روان شناس

نوروز 91

1391/2/1 23:59
نویسنده : مامانی
2,257 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس مامانی

ببخشید درست با یک ماه تاخیر دارم خاطراتت رو می نویسم. 

حالا هم همراه بابایی رفتی آموزشگاه که من با خیال راحت دارم برات می نویسم.

عزیزم برات بگم: ما همگی روز 28 اسفند ساعت 1 بعد از نصف شب به طرف تهران راه افتادیم و ساعت 7 به تهران رسیدیم. اول رفتیم بهشت زهرا و بعد از اون رفتیم طرف خونه عمو بابک و خاله سپیده.

روز یک شنبه تو همراه بابایی رفتی شرکت عمو علی و من و خاله رفتیم برات لباس عید خریدیم.

روز دوشنبه در تدارک عید بودیم.

اما از عیدی ها: بابایی یک کارت هدیه به مبلغ 150 تومن بهت عیدی داد و عمو و خاله هم از سفر تایلند 4 تا لباس خوشکل و یک کلاه گوزنی هدیه آورده بودند.

لباسم رو نگاه کن

 

 سفره هفت سین

 

بعد از ساعت تحویل  بنا به سنت دیرینه رفتیم، خونه باباجی،  عموها و باباجی از دیدنت خوشحال شدند.من هم فراموش کرده بودم دوربین رو با خودم بیارم.

نهار خونه مامان عمو بابک دعوت بودیم. اونجا خیلی شیطونی کردی . کلی تیراندازی کردی و همه رو کشتی و کشته هم شدی. و مادر جان بهت یه خرس پشمالو کادو دادند.

شما هم گیر داده بودی به چارپایه و میخواستی روی اون بشینی

 شب همه فامیل های بابایی خونه مادر بزرگ جمع شده بودند و تو برای اولین بار بود که به اونجا می رفتی و حتما اگر مادر بزرگ بود از دیدنت خیلی خوشحال می شد. اونجا هم گیر داده بودی به کفش غزل و وقتی کفشش رو بهش پس ندادی . غزل هم موهات رو کشید.

روز دوم عید نهار خونه عمه پری دعوت بودیم. و اونجا کلی با غزل بازی کردی.

این هم نائیریکا و غزل

 

شب هم خونه خاله خاطره مامان آوا جون دعوت بودیم، خاله آزاده و آیسان هم  اونجا بودند. اونجا حسابی با اسباب بازی های آوا بازی کردی. البته کارهای تو و آوا هم خیلی شبیه هم بود. آیسان هم از بابایی می ترسید و جلو نمی یومد.

آوا و نائیریکا

 

 

 

روز سوم عید هم رفتیم خونه عمه های بابایی و عمو قاسم عید دیدنی

نائیریکا و سفره هفت سین خونه عمو 

و بعد از اون رفیتم با عمو بابک و خاله سپیده رستوران شیان 

 

شب هم ساعت 1 به طرف یزد حرکت کردیم. البته اول قرار بود بریم کرمانشاه اما همگی از سفر خسته شده بودیم و دلمون هم برای خونه خودمون تنگ شده بود.

عید دیدنی ها و دید بازدیدهای خانوادگی روزهای بعد انجام شد،

روز سیزده بدر هم رفیتم روستای سانیج

عکسهای سیزده بدر در ادامه مطلب

 

نائیریکا اخمات رو باز کن

 

 نائیریکا اخماش رو باز کرده

 

نائیریکا این رو بخور: no

 

 بعد از اون رفتیم تو بلوار خونه مون یک تکه زمین کشاورزی هست که به لطف واقف اون که وقف کشاورزی هست . صاحبش نمی تونه اون رو قطعه بندی کنه و میلیاردی بفروشه. و گندم گره زدیم و آرزوی شادمانی و سلامتی کردیم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

سمانه مامان پارسا جون
1 اردیبهشت 91 17:21
سلام خانومی خوبید؟ دلمون واستون تنگ شده بود وای که چقدر گل شده این ستاره لباساش هم خیلی قشنگه عکسهاش یکی از یکی قشنگتره ایشاا... همیشه شاد و خوش باشید
مامان حسني
2 اردیبهشت 91 9:24
سلام چه عجب بالاخره اين مامان فرانك عكساي عيدروگذاشت الهي نفسش شم اين عروسك بامزه را خداراشكرخوش گذشته بهتون
sepide
2 اردیبهشت 91 16:26
سلام مامانی جونم خوبین؟؟ دیر اومدین اما خوشحالم که دست پر اومدین... مامان جونی خیلی خوشحالم که تعطیلات بهتون خوش گذشته و خستگی تون رفع شده و با انرژی برگشتین. عشق عمه هم که با این ژست هایی که می گیره عمه ش رو کشته... روز به روز داره بزرگتر و خوردنی تر می شه. و دل من بیشتر واسش ضعف میره. خیلی خیلی خیلی دوسش دارم. تا حالا بچه ای رو این اندازه دوست نداشتم. مامانی خیلی خوشحالم که شماها رو دارم،خیلی ممنون که کنارم هستین،خیلی دوستون دارم و از خدا ممنونم که شما رو بهم داد. یه عالمه آرزوی خوب یه عالمه آرامش و یه عالمه عشق واسه هر ثانیه از زندگی تون. آرزومند آرزوهاتون سپیده
فریبا
2 اردیبهشت 91 21:32
سلام... مسابقه ي عکس کودک در وبلاگ (رايين پور ايران زمين ) در حال برگزاري است... از شما دعوت مي شود تا در مسابقه شرکت کرده و شانس خود را براي برنده شدن امتحان کنيد... لينک مسابقه: http://raeenblog.persianblog.ir/post/81/
آرزوهای رنگی
3 اردیبهشت 91 13:17
سلام وتبریک به خاطر داشتن دختری ناز.اگر دوست داشته با شید میتونم نقاشی فرزندتان راازروی عکسش بکشم ودر وبلاگم قرار دهم تا مشاهده کنیدوشما بعداز دیدن نقاشی از وبلاگم میتونید ان را بخرید کارهایم را دروبلاگم میتونید ببینید خوشحال میشم برام نظر بگذارید موفق باشید
آرزوهای رنگی
4 اردیبهشت 91 7:13
سلام عزیزم.یکی از عکسهای دخترتان را انتخاب کردم وآن را بصورت سیاه قلم میکشم وشما حدودا تا یک الی دو ماه آینده میتونید نقاشی نائیریکارا در وبلاگم مشاهده کنید موفق باشید.
گیلدا
4 اردیبهشت 91 12:20
سلام.دست مامان جون درد نکنه با این عکسهای قشنگی که گذاشته.انشااله همیشه جمع خانوادگیتون گرم و صمیمی و شاد باشه
ثمين
9 اردیبهشت 91 0:19
سلام! اگه جشنی برای کوچولوتون در راه دارید یه سر به دنیای نفیس بزنید و از ایده های متنوع و شیک استفاده کنید... جشن سیسمونی... جشن دندونی... جشن قدم... جشن تولد پسرانه ... جشن تولد دخترانه ... جشن تکلیف... جشن الفبا... و........ منتظرتون هستم...
خاطرات خانه کودکی
10 اردیبهشت 91 0:12
سلام دختر نازی دارین ...خدابراتون حفظش کنه
مامان بهراد جون
13 اردیبهشت 91 9:58
سلام من مامان بهراد جون هستم وبلاگ جالب و زیبایی دارید من و همسرم همیشه به وبلاگ شما سر می زنیم و واقعا لذت می بریم شما هم به وبلاگ پسر کوچولو ما سر بزنید و نظر بدید خوشحال میشیم انشا الله که بتونیم در آینده دوستای خوبی برای هم باشیم
مامان آتین
13 اردیبهشت 91 20:10
چه دخمل ناناسی چه عکسای قشنگی بوسید روی ماهشو
مامان آتین
13 اردیبهشت 91 20:13
عزیزم شما کرمانشاهی هستید؟؟

نه عزیزم ما یک دوست خوب کرمانشاهی داریم
زیتون
16 اردیبهشت 91 17:10
مامان آيلا
20 اردیبهشت 91 9:14
به به چه سفری قشنگ تر هاز همه عکسهای این عروسک نازه مخصوصا با اون اخم و لبخندش
مامان نوژا
20 اردیبهشت 91 9:49
به به خوش اومدین چه عکسهای خوشکلی عجب فنر گیسویی
مامان نوژا
20 اردیبهشت 91 9:51
همیشه خوش باشید
مامان آريا
23 اردیبهشت 91 11:24
یاس ها عطرشان را از بوی تن تو به عاریت می گیرند. شبنم، گل واژه اشک های توست ای شقایق دشتستان صبوری؛ ای هم آغوش پروانه ها؛ ای صفای گل سرخ؛ ای نرگس عشق؛ ای اقاقیای محبت؛ تو شمیم گل محمدی و رایحه گل نسترنی. مادر، تو از همه گل ها زیباتر و از همه آنها خوش بوتری، در سالروز یاد تو، عطر همه گل های شکفته را نثار وجودت می کنم. روز مادر مبارک
مامان نفس طلایی
24 اردیبهشت 91 18:19
روزت مبارک مادر خانومی گل
مامان نوژا
26 اردیبهشت 91 9:18
خیلی دیر به دیر میاید ها بوس واسه نایریکا
عمه آتنا
27 اردیبهشت 91 17:38
خیلی خوشمله ماشااله
مامان امیرناز
27 اردیبهشت 91 17:49
سلام چه بزرگ شده این خانم خوشگله کم پیدا شدی مامانی به ما سر نمی زنی
مامان ابوالفضل
27 اردیبهشت 91 18:50
با تاخیر دو ماهه سال نو مبارک دخملیه نانازی داری خدا حفظش کنه
مامان وانیا
28 اردیبهشت 91 20:29
سلام مامانی دختر گلتون روز به روز عاشق کش میشه اسپند یادتون نره