نائیریکانائیریکا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

مامان روان شناس

اولین خاطرات نائیریکا

1390/10/16 16:58
نویسنده : مامانی
1,085 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم

چند روز پیش برای یاداداشت برداری یه دونه پاپکو برداشتم و دیدم تو اولین صفحاتش خاطرات تو رو قبل از اینکه برات این وبلاگ رو درست کنم نوشتم.

حالا نوشته ها رو اینجا می نویسم تا فراموش نکنم

11 شهریور در ساعت 2:45 به روش سزارین در بیمارستان مجیبان یزد دنیا اومدی

در روز 11 مهر وزنت 5 کیلو 100 گرم بود و روز 11 آبان 6 کیلو 100 گرم

روز 27 آبان دیگه پوشک شماره 1 برات کوچک شد، آخه دیگه وزنت شده 6 کیلو 400 گرم : این رو بابایی با خوشحالی گفت. حلا ساعت 4:45 صبح هست و تو داری از بطری شیر می خوری، بخور عزیزم  هیچوقت گرسنه نمونی مهربونم

24 مهر برای اولین بار رفتی جشن تولد: جشن تولد  2 سالگی نازنین دحتر دایی من 

4 آذر تولد شایان

11 آذر اولین سفر تو به تهران و اولین باری که سوار قطار شدی و اروم تو کریرت تا تهران خوابیدی

11 آذر اولین بار رفتی مهمونی و تو مهمونی آروم بودی

12 آذر خونه بابا بزرگ برات مهمونی گرفتیم و دوستی بابایی اومدن دیدنت

15 آذز بابابزرگ تو رو برد حموم

13 آذر اولین بار رفتی خونه عمو قاسم ( عموی بابایی)

16 آذر بابا بزرگ وهات رو ک.تاه کرد و البته رو صورتت رو هم یه کم برید

اولین سفر بهت خیلی خوش گذشتو تو آروم و خوب بودی

23 آذز وزنت 6:800 

23 آذز لباس شماره یک برات کوچک شد و لباس شماره 2 رو امروز پوشیدی

29 آذز 7 کیلو شدی

قربونت برم همیشه برام عزیزی

 

 

)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان پریسا
18 دی 90 11:51
وقتی این خاطرات مرور میشن چه قدر لذت بخشن.
ویدا مامان بارسین
19 دی 90 12:21
سلام چقدر دخملتون نازو خوشگله هزار ماشا ا... خوشحال میشم به وب دخمل منم سر بزنید و با هم دوست شیم در ضمن ما نائیریکا جون رو add کردیم
مامان نوژا
20 دی 90 8:01
وقتی اینها رو میخونم لبریز از احساس میشم
مامان حسني
20 دی 90 10:05
سلام ياداوري اونروزا خيلي شيرينه
mamane radin
20 دی 90 16:13
سلام مامانی خوبی؟ نائریکا چطوره؟جای من نازم و ببوسید. راستی مایل به تبادل لینک هستتید؟ به وبلاگ دوم رادین هم بیاید شعر و داستانهای خوبی برای نائریکا جون دارهwww.funclubkids.niniweblog.com
سمانه مامان پارسا جون
22 دی 90 21:13
سلام عزیزم خوبید؟ گل دخترمون خوبه؟ حالش بهتر شده؟ ممنون بابت تبریکت عزیزم
مامان آريا
25 دی 90 14:45
وقتي خاطراتشونو مرور مي كني يا عكس و فيلمشونو مي بيني تازه متوجه مي شي كه چقدر بزرگ شدن
مامان سونیا
29 دی 90 10:43
ما که عکسی از دخمل خوشگلتون ندیدیم ولی دوست داشتیم میدیم رمزم که ناشتیم تاببینیم ولی این خاطرات ادم رو تا اوج آرامش و خوشبختی میبره وحس قشنگی بهش میده به ما هم سر بزنید و با نظراتتون شادمون کنید با اجازه لینکتون کردم
مامان آوا
3 بهمن 90 18:58
عزیزمی با این خاطره قشنگت