1359
دخترم دیروز تو رو برای سومین بار بردیم سینما
من پفیلا خریده بودم وتو هم دست می کدی تو بسته و دونه دونه برمی داشتی و می خوردی.
دوتا فیلم قبلی طنز بود و نخواستم برات نقدی ازش بنویسم. اما فیلم 1359 فیلم اجتماعی بود. که نقدش رو برات می نویسم.
ابتدای فیلم با ریتم تند شروع می شود. ما رو به دوران جنگ می برد به 30 سال پیش .................. صحنه های فیلم من رو یاد فیلم "نجات سرباز رایان میندازه" کاملا ریتم و بهت فرمانده گردان( پرویز پرستویی) صحنه های بازسازی شده از فیلم سرباز رایان هست و همان طور که ما منتظر ادامه جنگ هستیم پرت میشیم به زمان حال و سید جلال فرمانده جنگ که 30 سال هست که در کماست و همسرش رو از دست داده و دخترش باران که نقشش رو دریا آشوری بازی می کنه از اون مراقبت می کند .
و بعد از 39 سال سید جلال بیدار میشه و دکتر به اونا میگه خبر این که سی سال گذشت زمان ممکنه به بیمار شوک وارد کنه و همه وارد یک صحنه ساز ی می شندو باران نقش مادرش روبازی می کنه
اما سید جلال از بیمارستان می یاد بیرون و پیش دوستانش می ره
صحنه تاثیر گذار فیلم حرفهای محمد بنایی که بعد از جنگ معتاد شده من رو یاد خیلی از جانباز های معتاد و رزمنده ها انداخت بیشتر از همه یاد آقای نوبهار که گریه می کرد و می گفت من 8 سال جنگ بودم پس چرا شهید نشدم. یاد آقای مرشد زاده که بیمار پوستی گرفته بود اما جانبازی نگرفته بود.
همه باز یگرها خوب بودندو فقط پسر یکی از همرزمهای سید جلال که حالا یک فرد ثروتمند و کار خانه دار بود بیشتر خنده دار بود تا قابل تامل............
اما بیشتر از همه این فیلم ما رو یادآدمهای اطرافمون می انداخت که شبیه کارکترهای فیلم بودند.
بازی خوب پرویز پرستویی و دیالوگهای آخر فیلم اشک همه رودر آورد و اون لحظه همه یاد رزمنده ها افتاده بودند . بازیگرها فیلم بسیار خوب انتخاب شده بودند
اما مثل همیشه بعد از بیرون اومدن از سینما دوباره فراموش می شوند................
چه دنیای خوبی در جنگ داشتند و اگر فکر می کردند که ............................. آیا ........................