نائیریکانائیریکا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 6 روز سن داره

مامان روان شناس

نائریکا و مامان پا شکسته

1389/12/24 2:45
نویسنده : مامانی
951 بازدید
اشتراک گذاری

مامان جان چی بگم از کجا بگم .......

 

دیروز تو گریه کردی و من دویدم طرفت تا آروم بشی که پام پیچ خورد و خوردم زمین و پام درد گرفت و جیغ زدمSmiley اما شما به من خندیدیشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے خیلی پام درد گرفت و شروع کردم به گریه کردن و تو هم با من شروع کردی به گریه کردن ... 

اولش دردش کم بود و من فکر کردم زود خوب میشه اما نشد من به مامان جون زنگ زدم و مامانی با دایی اومدن خونه ما تا من رو ببرند دکتر اما من بهشون گفتم با بابایی میرم..............

اما هنوز امیدوار بودم تا پام خوب بشه . شب خوابیدم اما دیگه نمی تونستم راه برم و تو رو گذاشتیم خونه ی مامانی و رفتیم بیمارستان شهید صدوقی و من رو گذاشتند تو ویلچرشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے و دکتر پای من رو معاینه  کرد و گفت

 باید عکس بگیریم  و وقتی عکس رو دید گفت شکسته و باید گچ بگیرید شوربختانه متخصص ارتوپدی نبود و

 متخصص طب اورژانس برای من تجویز کرد تا آتل ببندم خلاصه ما 2 ساعت تو بیمارستان بودیم و کلی خندیدیم

 (به اندازه یکی از سخنرانی های طرف) و پس از آتل بندی رفتیم دنبال یک متخصص ارتوپدی و چند جا رفتیم که

 همه وقتشون پر بود وقتی نا امید بودیم رفتیم پیش دکتر تقی نژاد و آقای دکتر پای من رو گچ گرفت ( فایبر گلاس)kruecken.gifو من پا شکسته  شدم اونم تو عیدشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے 

و من اومدم خونه مامانی پیش تو و همه دردها یادم رفت و تو شروع کردی با من به حرف زدن با با ........... اوه اوه............... و من و مامانی کلی ذوق کردیمشِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)