نائیریکانائیریکا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره

مامان روان شناس

دختر غم خوار مادر

1390/6/21 1:58
نویسنده : مامانی
983 بازدید
اشتراک گذاری

دخترک نازم سلام

اول باید بهت بگم که شما در آستانه یک سالگی شروع به قدم برداشتن کردی، البته دو سه قدم بیشتر نمی تونی بری بعد زود می شینی روی زمین.

کلی با من وبابایی تمرین می کنی و چنذ قدم برمی داری و آهسته به طرف ما می یایی و چنان از ذوق می کنی و می خندی که هر کس ندونه فکر می کنه ماهواره امید رو به فضا پرتاب کردی!!!!!!

خودت می خواهی راه بری .

عاشق قاشق هستی و می خواهی خودت با قاشق غذا بخوری و بعضی وقتها هم موفق هم می شی ........ و دوست داری با قاشق غذا به من و بابایی هم بدی.

عاشق رقصیدن هستی و با هر آهنگی خودت رو تکون می دی و جدیدا دستا رو می آری بالا و اونا رو هم  تو هوا می چرخونی و خیلی بااستعدادی!!

خاله مژگان هم به شوخی می گفت نگاش کنید از مامانش بهتر می رقصه

شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

من امروز شما رو بردم و واکسن یک ماهگیت رو زدی و اصلا گریه نکردی تا اونجا که خانم پرستار تعجب کرده بود. 

وزنت 11 کیلو قدت 76 سانتیمتر بود.

البته دلیل اینکه من اسم پست رو گذاشتم "دختر غم خوار مادر": چند روزه من و بابایی به خاطر نامهربانی های و ............؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی ناراحت هستیم. تو هم داری دندون در می آری و بیشتر از هر زمانی به آرامش من احتیاج داری . من که تا حالا سرت داد نزده بودم . ببخشید دیگه سر داد نمی زنم شاید خودم رو چشم زدم آخه من معروف بودم به اینکه با آرامش با تو رفتار می کنم. میدونم که تو من رو می بخشی.

شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

چند شب پیش من روی کاناپه نشسته بودم و آروم از دست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اشک می ریختم و تو که تا حالا ناراحتی عمیق من رو ندیده بودی ، دست از بازی کشیدی و اومدی پای من محکم بغل کردی و سرت رو تکیه دادی به من و شاید در حدود 10 دقیقه ای که من تکون نخوردم تو هم هینجوری آروم پای من رو گرفته بودی و با زبون بی زبانی و زبان بدنت می خواستی من رو آروم کنی

که  موفق هم شدی من با این حرکت تو آروم شدم . خدا رو شکر کردم که دختر مهربونی مثل تو دارم. و حالا می فهم وقتی مامان شهلا می گفت : من دختر ندارم و غمخوار ندارم کاملا حق داشت. چون ما زنها بهتر از هم حمایت می کنیم چون سیستم مراقبت و حمایت در وجود همه ما هست دکتر گیلیگان معتقده هست که در همه زنها سیستم مراقبت وجود داره که زنان و مرها رو هم از متفاوت می کنه . ا اینکه مامان شهلا دختر نداشت و غمخوار نداشت با این حال تنها کسی که تو بیمارستان تو آخرین لحظات پیشش بود من بودم 

شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

حالا ما خونه مامانی هستیم وتو رفته سراغ کتابها و داری دونه دونه از کتابخونه درشون می آری  و دیشب هم یکی کتاب های دکتر اسلامی ندوشن که من تو دورا ن دبیرستان خریده بودم روورق ورق کردی.

خیلی عاشقتم مامانی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان پارسا جون
20 شهریور 90 18:11
قربون دختر گل باهات موافقم عزیزم دختر واقعا نعمت بزرگیه و همیشه هم غمخوار مادره هم پدر ایشاا... دیگه هیچ وقت از دست هیچ کسی ناراحت نشی تا دختر نازمون هم غصه نخوره
مامان حسني
21 شهریور 90 9:34
سلام فرانك جونم الهي هيچ وقت غصه دارنباشي وناراحتيها خيلي زود جاشون را به شادي بدن درسته دخترغمخوارمادره من هروقت ناراحتم همدردي حسني حالم را خيلي بهترمي كنه خدا كه شرايط من را مي دونه بهم دخترداده تاسختيها رابهتر تحمل كنم درمورد اون سيستم مراقبت هم كه نوشتي خيلي جالب بود شايد به همين دليله كه وقتي شوهرم ناراحته مي تونم ارومش كنم ولي وقتي من ناراحتم نه تنها نمي تونه آرومم كنه كه حرفهاش مثل نمك روي زخم منه ولي حسني چه اون موقع كه حرف نمي زد به قول تو با زبون بدنش وحالا با بلبل زبونيش خيلي راحت مي تونه مرهم دردم بشه واما يه دست قشنگ ويه هوراااااااااااااااااااااااا واسه نائيريكا خوشگل ومهربون الهي هرگز غمي نداشته باشين
مامان نفس طلایی
21 شهریور 90 14:43
الهی همیشه شاد و موفق باشی
مامان وانیا
22 شهریور 90 16:06
دخترها به معنای واقعی نعمت الهی هستند وهر کی داره خدا بهش ببخشه .ولی فکر کنم خودتو چشم زدی عزیزم تو همین چند پست قبلی بود که نوشته بودی همیشه آرامشتو حفظ میکنی ...البته مطمئنم که بعضی رفتارها و حرفها تحمل رو به انتها میبرند امیدوارم آرامش به وجودت برگرده