نائیریکانائیریکا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

مامان روان شناس

آخرین خاطرات سال 90

1390/12/27 4:58
نویسنده : مامانی
1,081 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکم

ساعت 4 صبح ایت و من بی خوابم که نمی دونم از خستگی هست یا استرس

این روزها هوای شهر قشنگمون بهاری شده . به لطف رسم دیرینه خانه تکونی خانه ما هم تمیز شده و آشپزخانه نه چندان زیبایمان از تمیزی برق می زند. سرامیکها تمیز شدند و کشوها و کمدها مرتب شدند، که البته امیدورام مرتب بمانند.

البته شما هم تو خونه تکونی به من کمک کردی!!!!!!!!!!!!!!!! البته این روزها حرفهای مامان رو خوب می فهمی و قتی چیزی بهت می ادم بندازی توی سطل زباله این کار می کردی و بگذریم که کشو آشپزخانه رو چندین بار خالی کردی و امروز هر چه دنبال موبایلم می گشتم پیدا نمی کردم و بعد از تو کشو پیداش کردم.

البته وسط خووه تکونی هم شما یادت می یومد که ........ عباسی عباسی ، یعتی می خوام تاب بازی کنم یا ................

چمدون سفرمون رو بستیم و به یاری خدا می خواهیم مثل هر سال عید رو تهران باشیم، البته امسال کمی متفاوت........... اما سال دیگه اگه رفتیم خونه خودمون می خوام برای اولین بار تو خونه خودم سفره هفت سین بچینم

چه سالی بود سال 90 و ای کاش من هرگز اینجا حرفی  از............................

در سال 90 من شاهد بزرگ شدن تو بودم و این شیرین ترین لحظات رو هرگز فراموش نمی کنم و سالی بود با سفرهای خوب ما تو سال 90 به تهران، اصفهان ، شهر کرد، نراق، یاسوج، گیلان و مازندران ، کرمان و کرمانشاه سفر کردیم. کلی مهمون شهرستانی داشتیم و کلی مهمونی رفتیم.

تو این سال باهم 6 تا عروسی رفیتم، که تو همه مراسم ها بهت خوش گذشت.  

امسال سالی بود که من مجبور بودم تو رو تنها بزارم و برم سر کار، که البته مطمئنم وقتی بزرگ شدی من رو درک می کنی.

امسال سالی بود که من و پدرت یک تصمیم سخت رو گرفتیم که البته بابایی این تصمیم رو گرفت و طبق معمول من مخالف بودم، ولی حالا میدونم منطقی ترین تصمیم ممکن همین تصمیم سخت هست. و البته من از این تصمیم بابایی حمایت می کنم.

گرد و خاکها و جرمها و لکه ها از خونه ما به لطف شویندها و سفید کننده ها و وایتکسها رخت بر بست و ممن به مهندسهای شیمی حسادت می کنم چه راحت فرمولی اختراع کردند تا تمیز کند و اما ما روان شناسان هر گز نخواهیم توانست فرمولی رو کشف کنیم تا کینه ها ، بغضها رو پاک کند و روان درمانی تنها به ما کمک می کند تا درها و خاطرات تلخ را بپذیریم.

دارم به این موضوع فکر می کنم من می توانم مادر خوبی باشم. وقتی رفتار مادر بزرگ مادر من روی شیوه فرزند پروری من اثر دارد......اما من باید خیلی قوی باشم تا اثرات منفی رفتار مادرانه، مادرهای خودم را بفهم و فقط مثبت هایش را به کار برم. ولی خوب می دانم پدر یک پدر نمونه است.

برای خودم و خودت و علیرضای مهربانمون یک سال پر از آرامش آرزو می کنم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان آوا
10 فروردین 91 1:12
مامان وانیا
14 فروردین 91 23:10
مثل لحظه ای که باغ, در ترنم ترانه شکوفا میشود, غرق در شکوفه میشود روزگارتان ، بهـار لحظه هایتان پر از شکوفـه باد. سال نـو مبارک امیدوارم سال پیش رو سرار آرامش و شکوفایی برای شما و نائیریکای عزیزمون باشه
ز
16 فروردین 91 13:03
سلام عزیزم ممنون از جوابت.من میرم پیش افخمی.بهم روزی سه تا متفورمین ایرانی داده شما چنتا و چه نوعی میخوردی؟ لووتیروکسینم داده روزی نصفی؟مال شما یچیز دیگه بوده؟ دگزامتازون داده ولی دکتر زنان فقط بهم لتروزول داده بود.حالا من اینارو باهم خوردم.یعنی دستور دوتا دکترو شما معین پور واست چه تجویزایی کرده بود و چه داروهایی خورده بودی و حامله شدی؟ ویتامین ای رو کی بهت داده بود؟چند میلی؟ایرانی؟روزی یکی؟ مرسی مامانی
آرتین خان
17 فروردین 91 15:33
سلام عزیزم سال نو مبارک آرزو دارم نوروزی که پیش رو داری آغاز روزهایی باشد که آرزو داری
فهیمه امیری
20 اردیبهشت 91 18:58
فقط میتونم بگم شما دوتا بهترین مامان وبابایه دنیایین ارزو میکنم همیشه کنار هم شاد موفق باشین