نائیریکا رفته عروسی
سلام عزیزم اول معذرت بابت دیر شدن پستت. می دونم خیلی سرم شلوغ بود. روز پنج شنبه عروسی دایی بود. که خیلی بهمون خوش گذشت. باباجی و عموها بی خبر اومده بودند عروسی. تو هم تو عروسی همش می رفتی بغل مهمونا و می خندیدی و خودت رو جا می کردی. البته کلی هم شیرین کاری از خودت در می آوردی. آخر عروسی هم رفتی تو مردونه بغل باباجی و عموها... بعد از اینکه عروس رو بردیم خونه ما خیلی زود برگشتیم خونه آخه ساعت 1 بلیط داشتیم برای تهران...بعد از عروسی زود اومدیم خونه، بابا جی و عمو ها هم اومدند و کلی کادو برای تولدت و سوغاتی برات آورده بودند. من و بابایی هم داریم مدام بهت یاد می دیم بگی: مرسی تا دفعه بعد ازشون تشکر کنی آخه اگه تشکر نکنی خیلی ناراحت می شند...
نویسنده :
مامانی
1:58